مشروعیت، یکی از اصلیترین ستونهای بقای هر نظام سیاسی است. نداشتن مشروعیت سبب میشود اصلیترین ضامن حفظ حکومت قوه قهریه باشد. اگرچه در کوتاهمدت این امر امکانپذیر است اما در درازمدت تکیه صرف بر قدرت نظامی بدون داشتن پشتوانهای از مشروعیت دشوار است. نظامهای حاکم بر ایران نیز در طول تاریخ بر پشتوانهای از مشروعیت تکیه داشتهاند و به دلایلی برای مشروع و موجهکردن حکومت و فرمانروایی خود تمسک جستهاند. این مقاله به دنبال این نیست که مشخص کند کدام یک از حکومتهای ایرانی مشروع یا نامشروع بودهاند بلکه میخواهد مشخص کند حکومتهای ایرانی ـ فارغ از مشروعیت یا عدم مشروعیتشان ـ برای اثبات مشروعیت خود به چه دلیل یا دلایلی استناد میکردهاند. در این مقاله با مراجعه به اسناد تاریخی باقیمانده از گذشتههای دور تاکنون و با روش تفسیری، سیر تاریخی اصلیترین نظریه مشروعیت نظام سیاسی در ایران از دوره باستان تاکنون بیان شده است. در پایان روشن شده است نظامهای سیاسی حاکم بر ایران از دوران باستان تا انقلاب اسلامی ـ به جز سلسله پهلوی ـ برای مشروعیت حکومت خود به تأیید الهی متمسک شده، بهرغم همه تفاوتهایی که داشتهاند از این جهت مشترک بودهاند.